وقتی انسان برای اولین بار "نارگیل" سفت را برداشت ،
هرگز فکر نمیکرد میان قالب قهوه ای رنگ آن ، شیره ای
خوش طعم و بو و جسمی سفید و پر خاصیت باشد ...!!!
برای "باز کردن اندیشه"،
خود را باید "شکست" ...
عقاید و باورهای خود را ، احساس خود را،
* باید روزنه های "نو" را باز کرد
تا از قالب کهن و بی منطق و عادتی محیط گریخت...!*
هیچ گاه مانند یک نارگیل بسته نمان...
""با ذهنی نو، جهانی نو بساز""...
چقدر زیبا می توان زندگی کرد وقتی می توان "معمار زندگی" خود بود ...
بگذار هر چه بدي هست در اين خاک بماند؛
من و تو رهگذر کوچه ي عشقيم؛
و همين بس که تو را دوست بدارم؛
نکند خسته شوي يا که ببازي!
من کنار تو نشستم
که تو بر عشق بنازي
کمکت خواهم کرد؛
که به شکرانه ي اين عشق؛
تو يک کلبه بسازي
که در آن بوي خدا هست
و اين حس
سر آغاز قشنگي ست
که آغاز شود بودن و بي عشق نماندن...
به من آهسته بگو:
هستي و هستم...
" قبل ازپاسخ دادن به سوالات ديگران
مدتي سكوت كن
تا پاسخ بهتري بيابی،
سكوتت در خاطر هيچكس نخواهد ماند؛
اما پاسخ ات را
هميشه به خاطر خواهند سپرد "
شب که میشود همه ﻣﯽﮔﻮﯾﻨﺪ ؛ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺧﻮﺍﺏﻫﺎﯼ ﺧﻮﺷﯽ ﺭﺍ ﺁﺭﺯﻭﻣﻨﺪﯾﻢ ...
چرا ﮐﺴﯽ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺑﮕﻮﯾﺪ ؛ ﺑﺮﺍﯾـﺖ ﻭﺍﻗﻌﯿﺘﯽ ﺧﻮﺵ ﻭ ﺯﯾـﺒﺎ ﺁﺭﺯﻭﻣﻨﺪﯾﻢ ...‼️
ﺧﻮﺍﺏ ﺯﯾـﺒﺎ ﺑﻪ ﭼﻪ ﮐﺎﺭﻣﺎﻥ ﻣﯽﺁﯾد ؟! ﻭﻗﺘﯽ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﺑﯿﺪﺍﺭﯼ ﺩﺭﺩﻧﺎﮐﯽ ﻫﺴﺘـﯿﻢ...
و خوشی هایمان مختص خواب هایمان است...
برای هم زندگی خوش و زیـبا و عاقبتی نیک آرزو کنیم...
روزی که مرا بر گل رویت نظر افتاد
احساس نمودم که دلم در خطر افتاد
تا چشم من افتاد به گلبرگ جمالت
زیبایی گل های بهار از نظر افتاد !